بهائيت از رفع يا ترک تعصبات سخن ميگويد كه در اين نوشتار پس از گزارش نمونههای گفتاری آن، از تناقضاتش با گفتار و کردار سران این جریان پرده برداشته میشود:
۱. شعارها
در وصف این شعار، آمده است: «از جمله ترک تعصّبات دینیّه و تعصّبات مذهبیّه و تعصّبات جنسیّه و تعصّبات ترابیّه و تعصّبات سیاسیّه است».(۱)
الف. عباس افندی درباره ترک تعصبات میگوید: «از جمله تعالیم بهاءاللّه، تعصّب دینی و تعصّب جنسی و تعصّب سیاسی و تعصّب اقتصادی و تعصّب وطنی هادم بنیان انسانی است تا این تعصّبها موجود، عالم انسانی راحت ننماید، ششهزار سالست که تاریخ از عالم انسانی خبر میدهد. در این مدّت ششهزار سال عالم انسانی از حرب و ضرب و قتل و خونخواری فارغ نشد در هر زمانی در اقلیمی جنگ بود و این جنگ یا منبعث از تعصّب دینی بود و یا منبعث از تعصّب جنسی و یا منبعث از تعصّب سیاسی و یا منبعث از تعصّب وطنی؛ پس ثابت و محقّق گشت که جمیع تعصّبات هادم بنیان انسانی است و تا این تعصّبات موجود، منازعه بقا مستولی و خونخواری و درندگی مستمرّ. پس عالم انسانی از ظلمات طبیعت جز به ترک تعصّب و اخلاق ملکوتی نجات نیابد و روشن نگردد، چنانچه از پیش گذشت، اگر این تعصّب و عداوت از جهت دین است، دین باید سبب الفت گردد و الّا ثمری ندارد و اگر این تعصّب تعصّب ملّی است، جمیع نوع بشر ملّت واحده است؛ جمیع از شجره آدمی روئیده اصل شجره آدم است و شجره واحده است و این ملل به منزله اغصان است و افراد انسانی به منزله برگ و شکوفه و اثمار دیگر ملل متعدّده تشکیل کردن و بدین سبب خونریزی نمودن و بنیان انسانی برانداختن، این از جهل انسانی است و غرض نفسانی و امّا تعصّب وطنی این نیز جهل محض است، زیرا روی زمین وطن واحد است، هر انسان در هر نقطه از کره ارض زندگی میتواند؛ پس جمیع کره ارض وطن انسان است. این حدود و ثغور را انسان ایجاد کرده در خلقت حدود و ثغوری تعیین نشده؛ اورپا یک قطعه است، آسیا یک طعه است، افریکا یک قطعه است، امریکا یکقطعه است، استرالیا یک قطعه است، امّا بعضی نفوس نظر به مقاصد شخصی و منافع ذاتی هر یک از این قطعات را تقسیم نمودهاند.»(۲)
او همچنین مینویسد: «باید در هر دم، صد هزار شکرانه نمائیم که الحمد للّه از تعصّبات جاهلیّه راحت یافتیم و به جمیع اغنام الهیّه مهربانیم.»(۳)
ب. اشراق خاوری از گفتار عباس افندی گزارش میکند: «مجوسی میگوید من حقّم، یهودی میگوید من حقّم، مسیحی میگوید من حقّم، بودی میگوید من حقّم، چگونه میشود حقّ ظاهر شود؟ پس باید موسوی ترک تعصّب کند؛ مسیحی ترک تعصّب بکند؛ بودی ترک تعصّب بکند؛ تا این قسم نشود، ممکن نیست حقیقت ظاهر شود … نباید تعصّب داشت.»(۴)
همچنین آورده است: «نتیجه این است که جمیع ملل عالم باید آنچه شنیدهاند، بگذارند؛ نه به هیچ ملّتی متمسّک باشند و نه از هیچ ملّتی متنفّر؛ شاید آن ملّتی را که متنفّر است آن حقّ باشد و آن ملّتی که بآن متمسّک باطل باشد. وقتی که آنها را ترک کرد نه ملّتی را متمسّک نه ملّتی را متنفّر آن وقت تحرّی حقیقت می کند و عاقبت ملاحظه می نماید که حقیقت ادیان الهی یکی است اختلاف در تقالید است تحرّی حقیقت سبب می شود که جمیع بشر متّفق می شوند . این یک اساس از اساس بهاءالله است».(۵)
۲. تناقضها
الف. حسین علی نوری، دوستداران و پیروان تفکر خود را درّ و جواهر میخواند و دیگران را سنگ ریزههای زمینِ خاکی مینامد: «احبائی هم لئالی الامر و من دونهم حصاه الارض».(۶) او که از معاشرت با ادیان سخن میگفت، شیعیان را مشرک میخواند: «لعمر الله حزب شیعه، از مشرکین از قلم اعلی در صحیفه حمرا مذکور و مسطور» و دیدار با مشرکان را حرام میشمرد: «إعلم بأن الله حرّم على احباء الله لقاء المشرکین و المنافقین.»(۷)
حسین علی نوری غیر بهائیان را عالم نمیداند: «به نص آن جوهر وجود، الیوم اطلاق اسم عالم بر احدی نخواهد شد، مگر آن نفوسی که به قمیص ایمان امر بدیع مزین شدهاند».(۸) وی غیر بهائیان را از حیوانات میشمارد: «نفوسی که از امر بدیع معرضند، از رداء اسمیه و صفتیه محروم، و کل از بهائم بین یدی الله محشور و مذکور»؛(۹) همچنین مینویسد: «الیوم هر نفسی بر احدی از معرضین من اعلاهم او من ادناهم ذکر انسانیت نماید، از جمیع فیوضات رحمانی محروم است، تا چه رسد که بخواهد از برای آن نفوس اثبات رتبه و مقام نماید.»(۱۰)
او در توهین به مادر غیر بهائیان میگوید: «من ینکر هذا الفضل الظاهر الباهر المتعالی المنیر، ینبغی له بان یسئل عن امه حاله، فسوف یرجع الی اسفل الجحیم».(۱۱) او همچین میگوید: «قل من کان فی قلبه بغض هذا الغلام فقد دخل الشیطان علی فراش امه.»(۱۲)
حسین علی نوری در سخنی نژادپرستانه و قومیتگرایانه درباره برادران آذری و ترک زبان میگوید: «اترکوا التروک و لو کان ابوک، ان احبّوک اکلوک و ان ابغضوک قتلوک.»(۱۳)
او مردم شام و سوریه را نَحس خطاب کرد و تبلیغ بهائیت را در آنجا ممنوع اعلام میکند: «ای نبیل بارها امر نمودیم و باز هم میگوئیم در بریه (سرزمین) شام ذکر مالک انام جائز نبوده و نیست چه که اهل آن به غایت از شاطی قرب، بعیدند و از رحیق (باده) عنایت، محروم. اَرض آن به غایت مبروک است و خلق آن به غایت منحوس.»(۱۴)
ب. عباس افندی در تعصبی آشکار از اخراج فوری معترضان و مخالفان سخن میگوید: «ایادی امرالله باید بیدار باشند، به محض اینکه نفسی بنای اعتراض و مخالفت با ولی امرالله گذاشت، فورا آن شخص را اخراج از جمع اهل بهاء نمایند و ابدا بهانهای از او قبول ننمایند.»(۱۵)
او درباره نهی از معاشرت با غیر بهائیان مینویسد: «باب پنجم، نهی از معاشرت با مشرکین. در لوح امعطار از قلم جمال مختار نازل قوله تعالی: لاتعاشری مع المشرکات کذلک یأمرک منزل الآیات»؛(۱۶)
عباس افندی در سخنی نژادپرستان، آفریقائیان را وحشی، بیعقل و دانش، و غیر متمدن میخواند: «اهالی مملکتی نظیر افریقا جمیع مانند وحوش ضاریه و حیوانات برّیّه بیعقل و دانشند و کلّ متوحّش. یک نفس دانا و متمدّن در ما بین آنان موجود نه.»(۱۷) وی در توهین دیگری به سیاهپوستان مینویسد: «اقوام متوحّشه به هیچ وجه از حیوان امتیازی ندارند؛ مثلاً چه فرق است میان سیاهان افریک و سیاهان امریک؟! اینها خلق الله البقر علی صورة البشرند. آنان متمدن و با هوش».(۱۸)
يادسپاري؛ ۱. حسین علی نوری با برداشتن تعصب جنسی، راه را بر مفسدان جنسی باز کرد: «قد حکم اللّه لکلّ زانٍ و زانیة دیة مسلّمة الی بیت العدل و هی تسعة مثاقیل من الذّهب و ان عادا مرّة اخری عودوا بضعف الجزآء».(۱۹)
جالب است که خدای بهائیان، تنها به زر اندوزی بیت العدل و تشکیلات بهائی چشم داشته است و هیچ اهمیتی به کانون خانواده و حرمت این نظام مقدس نداده است که می گوید: هر که زنا کرد ۹ مثقال طلا به بیت العدل بدهد و اگر تکرار کرد دو برابر می شود. این جمله، یعنی هر که پولدارتر است، آزادیش بیشتر است و به هر کس بخواهد می تواند تجاوز کند. شاید به همین خاطر است که عبد البهاء مجبور شد از ترک تعصبات جنسی سخن بگوید، زیرا حکم زنا در بهائیت، با تعصبات جنسی سازگار نیست؛ اگر یک بهائی تعصب جنسی داشته باشد دیگر نمی تواند تحمل کند که کسی به خانواده اش تجاوز کند و او هیچ چیز نگوید…
همچنین در گنجینه حدود و احکام می نویسد: «مسئله زنا این تعلّق بغیر محصن دارد نه محصن و امّا زانی محصن و محصنه حکمش راجع به بیت العدلست.»(۲۰) بنابراین ناموس در بهائیت معنایی ندارد و زن در جامعه بهائی متعلق به همگان است؛ لیکن گاهی ارتباط با زن در قالب خانواده و همسری است و گاهی در قالب تجاوز است که با پرداخت عوارض آن به بیت العدل، قبحش برداشته می شود.(۲۱)
۲. درباره ترک تعصبات وطنی نیز به همین نکته بسنده می شود که اگر بهائیت نسبت به خاک، وطن و جای خاصی تعصب ندارد، تعابیری همچون «ارض اقدس» و «روضه مبارک» و «مقام اعلی» و … را برای امکان خود به کار می گیرند؟
چنین سخنانی را اگر تعصب دینی، قومی و نژادی ندانیم، باید چه نامی بر آن بگذاریم. مگر تعصب غیر از فرق گذاشتن بر اساس رنگ و نژاد و قومیت و دین است؟
شایان بیان است که این نقدها بر بهائیان وارد است، چون آنان از ترک تعصبات سخن میگویند؛ ولی ممکن است بر دیگرانی وارد نباشد که ادعای ترک تعصبات ندارند.
پانوشت
۱. پیام ملکوت، ص ۶.
۲. مکاتیب، ج ۳، ص ۱۰۴ ـ ۱۰۵.
۳. مکاتیب، ج ۳، ص ۴۳.
۴. پیام ملکوت، ص ۱۸.
۵. پیشین، ص ۱۷ ـ ۱۹.
۶. مائده آسمانی، ج ۴، ص ۳۵۳.
۷. همان، ص ۲۸۰: «بدان که خدا بر احبایش دیدار با مشرکین و منافقین را حرام کرده است».
۸. بدیع، ص ۱۳۸ ـ ۱۳۹.
۹. بدیع، ص ۲۱۳.
۱۰. بدیع، ص ۱۴۰.
۱۱. مائده آسمانی، ج ۴، ص ۳۵۵؛ گنج شایگان، ص ۷۸.
۱۲. گنج شایگان، ص ۷۹.
۱۳. «از تُرک زبانان دوری کن و فاصله بگیر، اگر چه پدرت باشد. که اگر دوستت بدارد خواهدت خورد و اگر دشمن بدارد خواهدت کشت.» اسرار . الآثار خصوصی، ج ۲، ص ۱۵۴.
۱۴. اسرار الآثار، ج ۵، ص ۲۰۰.
۱۵. الواح وصایا، ص ۱۲ ـ ۱۳.
۱۶. مائده آسمانی، ج ۴، ص ۳۶۵.
۱۷. مکاتیب، ج ۱، ص ۳۳۱.
۱۸. خطابات، ج ۳، ص ۴۸.
۱۹. اقدس، ص۴۷: «خدا برای هر مرد و زن زنا کاری حکم کرده است که دیه أی به بیت العدل بپردازند و آن مقدار ۹ مثقال طلا است؛ جریمه او برای بار دوم دوبرابر می شود».
۲۰. گنجینه حدود و احکام، ص ۳۰۱.
۲۱. پایگاه جامع شناخت بهائیت
در فضاهاي زير ميزبان شما هستيم:
۱. ايتا: https://eitaa.com/bahaiat
۲. اينستاگرام: https://www.instagram.com/bahaiat
۳. بله: https://ble.ir/bahaiat_org
۴. پايگاه جامع شناخت بهائيت: https://bahaiat.org/
Leave a Reply