بداعت و به اقتضاي زمان بودن يكي از ادعاهاي جذاب سران بهائيت است كه ضمن تازه خواندن احكام و عقايد خود، آداب و عقايد و مشروعات اديان الاهي را پوسيده و متروك ميخوانند.
عباس افندي (دومين سركره بهائيت، معروف به عبدالبهاء) در اينباره مينويسد: «اين عصر، عصر حقيقت است افکار پوسيده هزاران ساله منفور عاقلان با هوش و عالمان پر جوش و خروش. در اين قرن عظيم جميع اصول قديمه پوسيده به کلّي متروک شده در هر خصوص افکار جديده به ميان آمده؛ مثلاً معارف قديمه متروک معارف جديده مقبول، … آداب قديمه فراموش شده آداب جديده به ميان آمده، مشروعات جديده … حيرت بخش عقول گرديده، جميع امور تجدّد يافته، پس بايد که حقيقت دين الهي نيز تجدّد يابد تقاليد به کلّي زائل شود و نور حقيقت بتابد. تعاليمي که روح اين عصر است ترويج گردد و آن تعاليم حضرت بهاءاللّه که مشهور آفاق است … هر چيز تجدّد يافته است البتّه بايد تعاليم ديني نيز تجدّد يابد.» (۱)
اين ادعا تناقضاتي دارد؛ ازجمله ارجاع صريح حكم زكات توسط شخص حسينعلي نوري (بهاء) به قرآن حكيم: «درباره زکات هم امر نموديم کما نزل في الفرقان (قرآن) عمل نمايند.»(۲)
در اين جا تناقضات بزرگي وجود دارد، ازجمله:
بهائيت چگونه ميتواند پس از پوسيده و منفور خواندن احكام و عقايد اديان پيشبن و ادعاي بداعت و تجدد تعاليم ديني خود، دگرباره پيروانش را به ويژه در احكام، به همان اديان پوسيده خوانده و منفور شمرده ارجاع دهد و فقر خود را با غناي آنها بپوشاند؟ آيا اين تناقض نيست؟
پانوشت
1. مكاتيب، ج۳، ص ۳۳۱ – ۳۳۴.
2. ملحقات اقدس، ص ۷۵.
نک: پايگاه جامع شناخت بهائیت
در فضاهاي زير ميزبان شما هستيم:
eitaa.com/bahaiat
instagram.com/bahaiat
Leave a Reply