تشكيلات بهائيت با صدور بيانيهاي اعطاي جايزه صلح نوبل ۲۰۲۳ به نرگس محمدي (زنداني سياسي در ايران) را تبريك گفت. اين كه نرگس محمدي كيست، چه كرده كه زنداني شده و چرا و با چه انگيزهاي جايزه صلح نوبل را دريافت كرده است، نياز به بررسي جداگانه دارند كه از موضوع اين نوشتار بيرون است.
در اينباره دو نكته جلب توجه ميكند؛ يكي تناقض رفتاري تشكيلات بهائيت با تعاليم دوازدهگانه بهائيت و ديگري ارتباط اين تشكيلات با اين محكوم سياسي:
1. تشكيلات بهائيت در يك دوگانگي آشكار در امور حكمراني و سياسي ايران دخالت و از يك محكوم سياسي حمايت كرده است كه اين خلاف نص صريح شعار «عدم مداخله در سياست» از تعاليم دوازدهگانه بهائيت است كه بيش از پيش شعار بودن اين آموزهها و عدم تطابق گفتار و كردار سران و تشكيلات بهائيت را براي مخاطبان آشكار ميسازد، چون سران بهائيت از نوري تا شوقي بهائيان را از هر گونه مداخله در امور حكومتي و سياسي منع كردهاند:
الف. حسين علي نوري (بهاء) مينويسد: «لیس لاحد ان یعترض علی الذین یحکمون علی العباد دعوا لهم ما عندهم و توجهوا الی القلوب؛ کسی حق اعتراض بر کسانی که بر مردم حکومت می کنند را ندارد. آنان را با آنچه نزدشان است رها کنید و به قلبها توجه کنید.» (۱)
وي در لوح ذبیح میگوید:
«… ابدا در امور دنیا و ما یتعلق بها و رؤسای ظاهره ان تکلّم جائز نه، حقّ جلّ و عزّ مملکت ظاهره را بملوک عنایت فرموده، بر احدی جائز نه که ارتکاب نماید امری را که مخالف رأی رؤسای مملکت باشد…» (۲)
ب. عباس افندي (عبد البهاء) ميگويد: «ميزان بهائي بودن و نبودن اين است كه هر كس در امور سياسيه مداخله كند و خارج از وظيفة خويش حرفي زند و يا حركتي نمايد، همين برهان كافي است كه بهائي نيست. دليل ديگر نميخواهد.»(۳)
او در جاي ديگر ميگويد: «اهل بهاء به نصوص قاطعة الهيه از مداخله به امور سياسيه، ولو به شقّ شقّه ممنوعند و از دخول به احزاب متخاصمه به صريح بيان مبارك معذور، … بر كلّ واضح و مبرهن گشته است كه بهائيان از منازعات و مشاجرات احزاب سياسيه دور و بر كنارند و به هيچ وجه من الوجوه در امري كه از آن رائحة سياست استشمام شود، مداخلتي ندارند.»(۴)
او همچنين ميگويد: «بهائیان به امور سیاسیه تعلقی ندارند و در حق کلّ طوائف و آراء مختلفه دعا نمایند و خیر خواهند.» (۵)
ج. شوقي افندي (ولي امر بهائيت) ميگويد: «تمام بهائيان بايد از دخالت در امور سياسي، قلباً، ظاهراً، لساناً و باطناً خودداري نمايند.»(۶)
با وجود چنين فراميني چه شده كه تشكيلات بهائيت به اين آشكاري با حمايت از يك محكوم سياسي، در مقابل يك حكومت ايستاده و پا به عرصه سياست گذاشته است؟
۲. تشكيلات بهائيت چه ارتباطي با يك محكوم سياسي دارد كه با صدور بيانيه و حمايت از او بر همه تعاليم، فرامين و نواهي فراوان سران و پيشگامان خود پيرامون عدم مداخله در سياست چشم ميبندد؟! چه شده اين تشكيلات در گذشته نيز خواستار آزادي اين خانم بوده؛ ولي در حمايت از بسياري از مردم مظلوم و ستمديده دنيا سكوت اختيار كرده و هيچگاه حمايتي از مظلومان نكرده است؟!
پاسخ اين پرسش در دشمني واحد با جمهوري اسلامي و همراهي نرگس محمدي با اهداف تشكيلات بهائيت است؛ يعني حمايت و اظهار درخواست آزادي مجرمان بهائي، همچون مهوش ثابت و فريبا كمال آبادي و پيوستن به جريانسازيهاي بهائيت، همچون به غائله داستان ما يكي است!!
يادسپاري؛
۱. جايزه صلح نوبل هم يك سياسي است، زيرا اين جايزه هيچگاه به كساني همچون مهاتما گاندي (از مبارزاني كه بدون خشونت مبارزه كرد و پيروز شد) اعطا نشد؛ بلكه در ميان دريافتكنندگان اين جايزه، يا باني و حامي جنگ بودهاند يا آغازگر آن؛ همچون جيمي كارتر، باراك اوباما و هنري كيسينجر.
در اين ميان اعطاي جايزه به مناخيم بگين حقيقت اين جايزه سياسي را آشكار ميكند و از چهره به ظاهر صلحطلبانه و بشردوستانه آن پرده برميدارد، زيرا مناخيم بگين، فرمانده گروه ايرگون بود كه به پاكسازي اراضي فلسطيني پرداخت و عملياتهايي همچون كشتار در روستاي «ديرياسين» را در سال ۱۹۴۸ فرماندهي كرد؛ سپس حرب «ليكود» را در اسرائيل تأسيس كرد و نخست وزير اسرائيل شد و براي پيمان كمپ ديويد و صلح با مصر، جايزه صلح نوبل را دريافت كرد.
۲. بيت العدل به عنوان سركرده فعلي بهائيان بيت العدلي، ميتواند مؤسس تشريع احكام و قوانيني باشند كه وجود نداشته است، نه احكام اينكه احكام و قوانين موجود را تغيير دهند، چون عباس افندي ميگويد: «بیت عدل الذی جعله الله مصدر کل خیر و مصونا من کل خطا… مجمع کل امور است. و مؤسس قوانین و احکامی که در نصوص الهی موجود نه. و جمیع مسائل مشکله در این مجلس حل گردد…این بیت عدل مصدر تشریع است و حکومت قوه تنفیذ تشریع باید مؤید تنفیذ گردد…مرجع کل،کتاب اقدس و هر مسئله غیر منصوصه راجع به بیت عدل عمومی به بیت عدل آنچه بالاتفاق و یا به اکثریت آراء تحقق یابد همان حق و مراد الله است.» (۷)
بنابراين بيت العدل بهائيان با دخالت در سياستي كه سران بهائيت حكم به عدم مداخله داده بودند، خلاف وظيفه خود عمل كرده و خود از متخلفان است و عصمتش را نقض كرده است. وقتي اين تشكيلات خاطي و متخلف، با اين جرم آشكار، از دستور مؤكد و رسمي حسين علي نوري، عباس افندي و شوقي افندي سر ميپيچد، از بهائيان چه انتظاري هست؟ چرا بايد از يك سازمان متخلف و خاطي تبعيت كنند؟ از كجا معلوم وقتي يك جا حكم مؤكد خداي بهائيت را نقض كرد، جاي ديگر چنين نكرده باشد؟!
با اين نقض حكم سران بهائيت توسط تشكيلات بهائيت، يك دوگانگي پيش ميآيد كه حق با كيست؟ خداي و شارع بهائيت يا تشكيلات آن؟ خداي بهائيت ميگويد در سياست مداخله نكن و تشكيلات نه تنها بيانيه سياسي ميدهد، بلكه در پيامهاي گوناگون پيروانش را به سياسيكاري فرا ميخواند؛ مثل غائله داستان ما يكي است!!
قضاوت با شما
پانوشت
۱. اقدس، بند۹۵.
۲. گنجینه حدود و احکام، ص۳۳۳.
۳. مجله اخبار امری،ارگان رسمی بهائیان ایران،شماره۵،دی ۱۳۲۵ه ش.
۴. مجله: «اخبار امری»، ارگان رسمی بهائیان، ایران شماره ۹، دی ۱۳۲۴هـ ش.
۵. مجله اخبار امری، شماره۹، ۱۳۲۴ش.
۶. احمد یزدانی نظر اجمالی در دیانت بهائی ص۴۹.
۷. بهاء الله و عصر جدید، ص۳۰۰.
در فضاهاي زير ميزبان شما هستيم:
eitaa.com/bahaiat
instagram.com/bahaiat
Leave a Reply