شیرازی و نوری در موارد بسیاری با اعلان پایان دور نبوت، پیامبری خود را نفی کرده و از الوهیت و مظهریت و ربوبیت خود سخن راندهاند و دیگر سران و مبلغان بهائیت نیز این سخنان را تأیید کردهاند:
الف. شیرازی درباره
شیرازی و نوری در موارد بسیاری با اعلان پایان دور نبوت، پیامبری خود را نفی کرده و از الوهیت و مظهریت و ربوبیت خود سخن راندهاند و دیگر سران و مبلغان بهائیت نیز این سخنان را تأیید کردهاند:
الف. شیرازی درباره
در این نوشتار تناقضات ادعای نبوت سران بابیت و بهائیت بیان میشود:
بر خلاف ادعاهایی که در بخش نخست گذشت، سران و مبلغان بابیت و بهائیت در موارد بسیاری، نبوت شیرازی و نوری را با قاطعیت رد میکنند:
الف. علیمحمد شیرازی با نفی نبوت و ولایت خود، از ادعای الوهیت و مظهریت
شوقی افندی، نوه دختری عبدالبهاء و سومین سرکرده بهائیت است که نزد بهائیان به عنوان «ولی امر الله» یا «شوقی ربانی» شناخته میشود؛ او در اروپا درس خواند و پس از تکمیل تحصیلاتش، در اروپا و امریکا عمر خود را گذراند.
شوقی افندی پس از عبد البهاء، نقش بسزایی در تحولات بهائیت دارد که به چند نمونه از آن اشاره می کنیم:
1. شوقی افندی سبب
بابیت و بهائیت با بازگو کردن اندیشههای جریانهای باطنی پیش از خود، چنین مینمایند که نگرش باطنی به جهان دارد و آموزههای خود را بر اساس ادوار و اعداد و نقطه به پیروان خود عرضه میکند؛ ولی حتی نمیتوان برای این صحنهسازی بابیت و بهائیت، واژه الگوسازی را به کار گرفت، زیرا آنان نه تنها اندیشه تازهای ندارند، بلکه با کپیبرداری از جریانهای فکری پیش از خود، اندیشههایی را زنده کردهاند که رو به فراموشی میرفت. در این نوشتار به نمونههایی از آنها اشاره میشود:
جهانبینی ادواری در
شیوه ارتباطگیری سران بابیت و بهائیت با پیروانشان شباهت بسیاری با عملکرد ائمه اسماعیلیه و نحوه کنترل سازمان سیاسی - مذهبی آنان دارد:
شیرازی با الواح بسیاری که برای پیروانش میفرستاد، جریان بابیت را رهبری کرد. او در ابتدای ادعاهای خود، با لوحی که برای ملاصادق خراسانی فرستاد، ادعای بابیت خود
در این نوشتار به معرفی مقالهای پرداخته میشود که برگرفته از آثار حجت الاسلام دکتر محمد علی پرهیزگار (استاد حوزه و دانشگاه و پژوهشگر فرق و مذاهب) در موضوع «تحلیل پیشینه شناسی روشی و محتوایی بابیت و بهائیت در تاریخ و آموزههای اسماعیلیه» است:
سران بابیت و بهائیت با ادعای امی بودن خود و بهرهگیری از شعار مطابقت دین با مقتضای زمان، از تازگی گفتار و بداعت ادعاها و نوین بودن آموزههایشان سخن راندهاند؛ ولی گفتار
سران بابیت و بهائیت پس از مهاجرت به عراق برای ابراز وجود یا گذران زندگی به راهزنی و دزدی میپرداختند. شوقی افندی در گزارش اباحهگریهای بابیان در عراق مینویسد: «شبهنگام که ظلام دیجور پرده بر اعمال منقور آنها میکشد، دستار از سر زوار متمکن برداشته کفشهای آنها را سرقت نمایند و از حرم مطهر
جریان بهائیت، یک فرقه دو چهره است، زیرا به ظاهر به معاشرت با پیروان ادیان سفارش میکند: «عاشروا مع الادیان بالروح و الریحان.»(۱) و در جای دیگر از توهین به دیگران نهی میکند: «تعالیم الهیه در این دور نورانی چنین است که نباید نفوس را توهین نمود.»(۲)
عباس افندی مینویسد: «وقتی حضرت بهاء اللّه چون شمس از افق شرق طالع شد و جمیع را به محبّت و معاشرت دعوت فرمود و به نصیحت و تربیت آنها پرداخت، از هر ملّت
یان عباس افندی (معروف به عبدالبهاء، دومین سرکرده بهائیت) درباره نبوت علیمحمّد شیرازی (معروف به باب، سرکرده جریان بابیت) دوگانه و متناقض است:
۱. او در برابر بابیهای ازلی، نبوت شیرازی را نفی کرده و مینویسد: «عند التّحقیق معلوم شد که دعوای وحی فرشته نداشته و چون در میان مردم مشهور بعدم تعلیم و تعلّم بوده، در نظر ناس این قضیّه خارق العاده جلوه کرده، بعضی از ناس باو گرویدند.»(۱)
او در اینجا علیمحمّد شیرازی را
نسخ شریعت اسلام در جریان بابیت و بهائیت، از فتنه بدشت کلید خورد و پس از آن به گوش علی محمد شیرازی رسید و او تأیید کرد؛ سپس ادامه یافت و علی محمد شیرازی و حسین علی نوری بر پایه این اقدام از نبوت و رسالت و در پی آن شریعت تازه سخن راندند.
در این نوشتار به نقد ادعای نسخ شریعت اسلام توسط بابیت و بهائیت پرداخته می شود:
الف. بر اساس گزارشهای تاریخی